شعر و خیال

www.chakame.blog.ir

شعر و خیال

www.chakame.blog.ir

شعر و خیال

در نمازت شعر میخوانی و میرقصی ، دریغ
جایِ این دیوانگی ها گوشه ی محراب نیست

بایگانی
۲۶
دی ۹۲

یک سینه حرف هست، ولی نقطه‌چین بس است

خاتون دل و دماغ ندارم.... همین بس است


یک روز زخم خوردم یک عمر سوختم

کو شوکران؟ که زندگی اینچنین بس است

 

عشق آمده‌ست عقل برو جای دیگری

یک پادشاه حاکم یک سرزمین بس است

 

مورم، سیاوشانه به آتش نکش مرا

یک ذره آفتاب و کمی ذره‌بین بس است

 

ظرف بلور! روی لبت خنده‌ای بپاش

نذری ندیده را دو خط دارچین بس است

 

ما را به تازیانه نوازش نکن عزیز

که سوز زخم کهنه‌ی افسار و زین بس است

 

از این به بعد عزیز شما باش و شانه‌هات

ما را برای گریه سر آستین بس است

حامد عسگری

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ دی ۹۲ ، ۲۲:۱۸
مهدیه ع.
۲۶
دی ۹۲

سلام سوژه نابم برای عکاسی‌
ردیف منتخب شاعران وسواسی‌

سلام «هوبره»ی فرش‌های کرمانی‌
ظرافت قلیان‌های شاه عباسی‌

تجسم شب باران و مخمل نوری‌
تلاقی غزل و سنگ یشم الماسی‌

و ذوالفنون، شب چشم تو را سه تار زده‌
به روی جامه‌دران با کلید «سل لا سی»

دعا، دعای همان روزگار کودکی است:
خدا تُنه ته دو باله تو مال من باسی‌
 
حامد عسگری

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ دی ۹۲ ، ۲۲:۱۱
مهدیه ع.
۲۱
دی ۹۲

به نسیمی همه ی راه به هم می ریزد

کی دل سنگ تو را آه به هم می ریزد

سنگ در برکه می اندازم و می پندارم
با همین سنگ زدن ، ماه به هم می ریزد

عشق بر شانه هم چیدن چندین سنگ است

گاه می ماند و نا گاه به هم می ریزد


آنچه را عقل به یک عمر به دست آورده است

دل به یک لحظه کوتاه به هم می ریزد

آه یک روز همین آه تو را می گیرد

گاه یک کوه به یک کاه به هم می ریزد

فاضل نظری

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ دی ۹۲ ، ۲۱:۱۸
مهدیه ع.